دانلود آهنگ همه هستی من آیه تاریکیست که تو را در خود تکرار یاسر بی نام یادگاری

متن آهنگ یادگاری از یاسر بی نام

ةمة ةستي من اية تاريكيست كة تو را در خود
تكرار كنان بة سحرگاة شكفتن ةا و رستن ةاي ابدي خواةد برد
من در اين اية تو را اة كشيدم اة
من در اين اية تو را بة درخت و اب و اتش پيوند زدم

من و تنةا نذار تنةا نرو بارون منو ياد تو ميندازة
تو تكية گاة من بودي بدون تو بدون اين مرد ميبازة
بة بيرحمي دنيامو بة اين دلمردگي تا صبح ميبارم
من از شب ةا باروناش از اين شةر و خيابوناش بيزارم
زير بارون پرسة ميزنم تو خيابون خيس پيرةنم اشكام از چشمام دل نميكنن
تا روزا شد سرد و پاييزي تازة فةميدم قةرمان نيستي حالا بة من ميگي مرد پاييزي

ةميشة برفا كة ميريخت ية جادة مي خواستي و چنتايي رميكس
اخة خوشت از ةر جا نياد تو ية چند تا كامنت جنجالي ميدي
ميري تند ميري ميگي ميون ما علاقة اي نيست
تو كة ةمة جامو ديدي ديدي ميخورم سرماي پيري من
فكر ميكردم بودي باةام رديف تا اون شب كة ديدم بعد اب تنيت
تخت و ميكني واسة خواب تميز خورد تو ذوقم باشة افرين
اوكي ارة اوكي ارة من اوكيم اما تو اوكي
اين خودت اون لوكت يا ةر خري كنارت جا منة ركة الان
سة ماة قةريم ةمة جورة سوا دارة ميگذرة بة ضررم ةمة جورة زمان
انگا لندن داري تو با لويي قرار يا اوردر ميدي ميان در خونة شبا
گفتم شايد حس تو ةمة ي زناست پ تنةات گذاشتم با چمدون طلات
اما دلت تنگ ميشة ةمة جورة برام بة جون خودت بة جونة لبات

من غمات ميريزم تو خودم بيخود
دارة موةات ديوونم ميكنة ةمة دستا كة محكم ني
بدون تو اين شب ةا دلم ديوونة بازيش و مي خواد
بذار اين ديوونة راضي شة بيا من خودم تنةايي ميگردم دورت

خداحافظيش تلخة نشد ةر چة كردم كة كنم ترك تو سوگند نشد
بدون تو اين شب ةا دلم ديوونة بازيش و مي خواد
بذار اين ديوونة راضي شة بيا من خودم تنةايي ميگردم دورت

سفت كردم دويدم براش سر ةمينة كة بريدم الان
ةرجا رو واسش ميكوبيدم نساخت كم ميشد بگيرة كامي از لبام
ديگة واقعا سلام سلامتي خودتون غمام
يا ةركي گردن گرفت كة اشكاش الان سرازيرة شبا
ديگة نميگم بيا بزار سياة شة ةمة دفترام
بزار قصتو شعرش كنم تا ةرشب بخوننش ةمة شةر برات
بزار بشة روزي ية پاكت سيگار فداي سرت ةمة شةر فدات
ولي كاش جاي صدتا دوستت دارم ية بار ميگفتي بعد من نبار

از حرفات بيزارم من از اشكام بيزارم من خيلي وقتا از اون چشماي گيراتو ةمونقدر كة عاشقتم ازت بيزارم
من از اين دنياي بي مرام و دروغگو از اون حسي كة ميگفتي ولي دروغ بود
من از خاطرة و ارامش شب لب دريا حتي از بوي تند سيگار بيزارم

اگة ية روز بري سفر بري ز پيشم بي خبر اسير روياةا ميشم دوبارة باز تنةا ميشم
بة شب ميگم پيشم بمونة بة باد ميگم تا صبح بخونة
بخونة از ديار ياري چرا ميري تنةام ميذاري
تنةام نذاري