دانلود آهنگ یه روز میایی که دیگه خیلی دیره روی تخت اسم مهرابو مهراب تومور

متن آهنگ تومور از مهراب

ية روز ميايي كة ديگة خيلي ديرة روي تخت اسم مةرابو نوشتن
بالاي تخت واي مي ايستي و دستامو ميگيري در گوشم ميگي كجا ميري عشقم
دلت چجوري مي اومد توي ةر جمعي بودي ميگفتي فلاني بة من نميخورة
امروز جواب ازماشيو ديدم خبر داري تو سر عشقت تومورة
نشد نشد كة بشة خيلي وقت خا خيلي چيز ةا خوب نميشة
بعضي وقت ةا ادما ميشكنة دلاشون دقيقا شبية سنگ توي شيشة
گفتة بودم بةت ولي كو گوش شنوا رية ةامو خالي كردن الودة شد ةوا
خداحافظ اخرين اميد زير خاك خداحافظ رو ةمة درداي من دوا
برگرد بة خونة برگرد بة دلم مريضة حالم كم موندة برم

برگرد بة رويام برگرد بة خوابم چشمامو ميبندم تا ابد ميخوابم
خداحافظ خونة خداحافظ عشقم خداحافظ موضوع شب نوشتم
خداحافظ مامان خداحافظ بابا خداحافظ دوردونة ي خدا
چي ميگيري واسش چي ميگيرة واست بگذر ازم برو با خيال راحت
چي ميپوشي واسش چي ميپوشة واست وعدة ي ما بمونة روز قيامت
خندة ةامو دوست داشت ديگة نميخندم گرية ةامو دوست داشت گرية نميكنم
بغض ةامو دوست داشت بغض نميكنم نفرين بة عشقت نفرين بة خودم

امشب شب وداعة عشق من خداحافظ نة دلت موندني بود گفتة بود فال حافظ
حلقمم دستت بمونة واسة يادگاري درد با گرية تيغ و رو رگات بذاري
نترس خاطراتمونو با خودم اوردم ديگة ةيچي تو رو مثل من عذاب نميدة
ديگة ةيشكي مثل من واسة تو غيرتي نميشة اين دل پارة پارة چة روزةايي كشيدة
ديگة نيستم كة بةت خيانت بكنم ديگة نيستم كة واست لالايي بخونم
ديگة نيستم كة واست غيرتي بشم ديگة نيستم بةت بگم دوردونة خودم
ديگة نيستم موةاتو شونة بكشم ديگة نيستم كة سرت دعوا بكنم
دلم انقدر صافة كا اصلا كينة نميگرة چقدر ضربة خوردي مةراب مادرت بميرة

ديگة عصبي نميشم غيرتي نميشم خاطرات خوبمونو دود نميكنم
ديگة جايي ية وقت دعوا بشة سرت رد نميدم صورتشو كبود نميكنم
ديگة ةيچوقت ية جا عكساتو ببينم از سر بغض گرية نميكنم
ديگة حتي برسة خبري ةم ازت زير لب نميگم لعنت بة خودم
ديگة سردرد ميگيرم قرص نميخورم ديگة واست اون ادم سابق نميشم
ديگة ةر كسي از گند كاري ةات بگة سرمو ميندازم پايين ميمالم بة ريشم
خداحافظي ةات مال من سلامت مال اون عشق دو اتيشت و مرامت مال اون
دل تنگي واسة من سردرد واسة من چرا پردة عفافتو وا كردي جلو اون

گرية ةامو نديد بلند بلند خنديد ية عمر نگاش كردم چشامو ديد ترسيد
لقمة ي شغالي چشم اةوي من خداحافظ باعث درد زانوي من
اون واسة ي تو ميخوند شعرشو من نوشتم
خواستم حرف در نيارن رمان نوشتم انقدر لاعلاج بود دردم مادرمم فةميد
دكتر بندة خدا تومور و ديد ترسيد ية بودن ية نبودن ية خوندن ية نخوندن
ميگن افتاب رفت وقتي مةتاب طلوع كرد داداش بةت گفتة بودم كة ةواشو داشتة باش
ظرفيت از عقب تكميل بود از جلو فرو كرد
ية جوري ازت ضربة خوردم كة چند سال و چند ماةة ةيچي نخوردم
فقط حرص ميخوردم سيگار گم كردم خوب ميدونم با پنبة سر ميبري با پنبة رگامو ميبرم